جک,خنده بازار
ارسال توسط roozfan

 

مادر زن, مطالب طنز

 

داماد : موجودیست مظلوم، قبل از دامادی منت بسیار کشیده، بسیار گردن کج کرده تا سر انجام بعله را گرفته، اما همواره انگ به غلامی پذیرفته شدن را به همراه داشته و خانواده ی عروس اورا به عنوان عضوی تحمیلی دانسته و به رسمیت نمیشناسند.

 

پدر زن : موجودیست از جنس داماد، اما آبش با داماد در یک جوی نرفته و همواره به داماد به چشم دزد ناموس نگاه می کند که دختر دردانه اش را از چنگ بابا درآورده…

 

برادر زن : موجودیست دو رو از جنس داماد، غالباً سیاست یک بام و دو هوا را دارد، برای داماد از جنس پدرزن بوده و در جایی دیگر خود داماد است و به مشقات دامادی گرفتار.

 

خواهر زن : از او به عنوان نان زیر کباب هم یاد شده، نقشی دوگانه دارد، گاه مرهم درد است و گاه سوهان روح.

 

باجناق : همسر خواهر زن را گویند، موجودیست منافق و رقیبی سرسرخت و ملاکی برای سنجش و قیاس، اعمال و رفتارش همواره بر زندگی شما سایه افکنده و بر روی اعصابتان پارازیتهایی با طول موج متوسط ارسال میکند. آهنگ تغییر در زندگی شما تابعیست جبری از تغییرات زندگی او، که بر اساس میزان و کیفیت تغییرات مورد سنجش قرار میگیرید.

 

و اما

مادر زن : وزیر جنگ، مسئول براندازی نرم، حاکم خانوادهی همسر، مخرج مشترک نظر اعضای خانوادهی همسر که از نفوذی ویژه برخوردار بوده و اگر با سیاست دم او را ببینید همهی مشکلات سهل میشوند و در غیر این صورت زندگی به کامتان تلخ گشته و به این نتیجه خواهید رسید که ازدواج بزرگترین اشتباه یک مرد است !

 

و سر انجام

عروس : موجودیست لطیف و دوست داشتنی که به ناز و کرشمه شهرهی آفاق است، لباسی سپید در بر کرده و به سان فرشتهها میماند، بدی در او جایی ندارد و هر چه بدیست از اعضای خانوادهی اوست، سلاحی مرگبار دارد که مهریه نامند و به ارادهای داماد را از گیتی ساقط کرده و روزگارش سیاه کند




ارسال توسط roozfan

 


سرگرمی,طنز خنده دار, تفاوت زنان و مردان

 

سالگرد ازدواج

زن :عزیزم امیدوارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد.

مرد: عزیزم کی نوبت کیک می شه؟

 

روز زن

زن : عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی یک بوس کافیه.

مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم آشپزی تو عالیه عزیزم (شام چی داریم؟)

 

روز مرد

زن: وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.

مرد: حالا اشکال نداره عزیزم سال دیگه جبران می کنی (چه بوی غذایی می یاد)

 

۴۰ روز بعد از تولد بچه

زن:وای مامانی٬ بازم گرسنه هستی (عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی؟)

مرد با دهان پر: نه عزیزم ندیدم , راستی عزیزم شیر خشک چرا اینقدر خوشمزه است؟

 

۴۰ سال بعد

زن: عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ میشه ما پیر شدیم.

مرد: یعنی دیگه کیک نخوریم؟

 

۲ ثانیه قبل از مرگ

زن: عزیزم همیشه دوستت داشتم.

مرد: گشنمه.

 

وصیت نامه

زن: کاش مجال بیشتری بود تا درمیان عزیزانم می بودم ونثارشان می کردم تمام زندگی ام را!!

مرد:شب هفتم قرمه سبزی بدید.

 

اون دنیا

زن خطاب به فرشته ی مسئول: خواهش می کنم ما را از هم جدانکنید , نه نه عزیزم , خدایا به خاطر من…

(((وسر انجام موافقت می شه مرد از جهنم بره بهشت )))

مرد: خطاب به دربان جهنم: حالا توی بهشت شام چی میدن؟




ارسال توسط roozfan
ارسال توسط roozfan

 


طنز خنده دار, برقکار

سرگرمی و طنز

 

آخرین کلمات یک برقکار : خوب حالا روشنش کن…

 

آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی : من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم…

 

آخرین کلمات یک متخصص خنثی بمب : این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه…

 

آخرین کلمات یک نارنجک‌انداز : گفتی تا چند بشمرم؟

 

آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون : این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست…

 

آخرین کلمات یک پلیس : شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره…

 

آخرین کلمات یک چترباز : پس چترم کو؟

 

آخرین کلمات یک خبرنگار : بله، سیل داره به طرفمون میاد…

 

آخرین کلمات یک خلبان : ببینم چرخها باز شدند یا نه؟

 

آخرین کلمات یک داور فوتبال : نخیر آفساید نبود!

 

آخرین کلمات یک دربان : مگه از روی نعش من رد بشی…

 

آخرین کلمات یک دوچرخه‌سوار : نخیر حق تقدم با منه!

 

آخرین کلمات یک دیوانه : من یه پرنده‌ام!

 

آخرین کلمات یک سرنشین اتوموبیل : برو سمت راست راه بازه…

 

آخرین کلمات یک شکارچی : مامانت کجاست کوچولو؟.

 

آخرین کلمات یک غواص : نه این طرفها کوسه وجود نداره…

 

آخرین کلمات یک فضانورد : برای یک ربع دیگه هوا دارم…

 

آخرین کلمات یک قصاب : اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم…

 

آخرین کلمات یک قهرمان : کمک نمیخوام، همه‌اش سه نفرند…

 

آخرین کلمات یک قهرمان اتوموبیلرانی : مکانیک یادش رفته ترمز رو درست کنه!

 

آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی : قضیه روشنه، قاتل شما هستید!

 

آخرین کلمات یک کامپیوتر : هارددیسک پاک شده است…

 

آخرین کلمات یک کوهنورد : سر طناب رو محکم بگیری ها…

 

آخرین کلمات یک گروگان : من که میدونم تو عرضهء شلیک کردن نداری…

 

آخرین کلمات یک گیتاریست : یه خرده ولوم بده…

 

آخرین کلمات یک انسان عصر حجر : فکر میکنی توی این غار چیه؟

 

آخرین کلمات یک مادر : بالأخره سی‌دی‌هات رو مرتب کردم…

 

آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه : این آزمایش کاملاً بیخطره…

 

آخرین کلمات یک متخصص کامپیوتر : معلومه که ازش بک‌آپ گرفتم!

 

آخرین کلمات یک معلم رانندگی : نگه دار! چراغ قرمزه!

 

آخرین کلمات یک ملوان : من چه میدونستم که باید شنا بلد باشم؟

 

آخرین کلمات یک بندباز : نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره…

 

آخرین کلمات یک پزشک : راستش تشخیص اولیه‌ام صحیح نبود.بیماریتون لاعلاجه…

 

آخرین کلمات یک بیمار : مطمئنید که این آمپول بی خطره؟

 

آخرین کلمات یک پیشخدمت رستوران : باب میلتون بود؟

 

آخرین کلمات یک جلاد : ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد…

 

آخرین کلمات یک خون‌آشام : نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه!




ارسال توسط roozfan

 


 دوست پسر, جهیزیه, مطالب خنده دار

سرگرمی و طنز

 

وقتی یه مرد معتاد میشه : اگه زنش زن بود و به فکر زندگیش بود این بیچاره به این روز نمی افتاد، بدبختی اینا رو به این روز می کشه دیگه!!

وقتی یه زن معتاد میشه: ای وای!!! خاک بر سرش ! بیچاره شوهرش دلش به چی خوشه ! چه جوری اینو تحمل میکنه؟؟

 

وقتی یه دختر یه کم به خودش میرسه : اوه! اوه ! ننه بابا داشت جمش می کردن!! اینا همش واسه جلب توجه دیگه!!! اینا دنیا و آخرت ندارن که!!!

وقتی یه پسر تیپ میزنه: چه پسر خوش پوشیه…هزار ماشاا… چه تیپی داره… میمیرن واسش دخترا

 

وقتی یه دختر از دار دنیا یه دونه دوست پسر داره : چی بگم والا!!! حجب و حیا دیگه جا نداره تو این مملکت!! دیدیش … بزا دهنم بسته باشه…

وقتی یه پسر ۱۰ تا دوست دختر داره : بزنم به تخته اینقدر خاطر خواه داره، خدا وکیلی بهترین دخترا میرن طرفش… ولش نمی کنن که…

 

وقتی یه آقای محترم!!! خیابون رو با پیست اتومبیلرانی اشتباه می گیره : لامذهب عجب دست فرمونی داره…

وقتی یه خانم مثلاً یادش بره راهنما بزنه: ترمز وسطیه…. بابا برو آشپزخونه قرمه سبزیتو بپز!!! والااااااا

 

وقتی بچه خوب تربیت شده باشه: میبینی؟ بچه ام مثل باباشه، اصلا موفقیت تو خونواده ما ارثیه

وقتی بچه تو یه درس نمره اش بشه ۷۵/۱۹: بله دیگه! خانم یا پی قر و فرشه یا با این دوست موستاش در حال فک زدن و ولگردیه

 

وقتی تو یه جمع ، آقا پسری سر و زبون دار داره مجلس رو گرم می کنه: هزار ماشالا!!!!!!! روابط عمومیش بیسته؟؟؟!!!

شرایط بالا برای یه دختر: اوه ! اوه! دختره لوده سبک!!! خانم باش

 

نظر مادر شوهر در اول زندگی: میبینی شانس ما رو ؟ دختره فقط ۲۰ میلیون جهیزیه آورده ، نمی دونم این پسره شیفته چی این عفریته شد!!!

باز هم همون مادر شوهر: دیگه چی می خواد؟ گل پسرم یه خونه ۴۰ متری تو نقطه صفر مرزی داره، از خداشم باشه ..




ارسال توسط roozfan

 

سرگرمی,شعر طنز مرغ, شعر طنز

     مرغ ،آهنگ جدایی ساز کرد
    ناگهان از سفره ام پرواز کرد

    از فراقش قلب بشقابم شکست
    قاشق و چنگال من در غم نشست

    دید او فیش حقوقم را مگر؟
    کاین چنین از پیش من بگرفت پر

    مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
    کردی از پیش خودت کیشم چرا

    من به تو خیلی ارادت داشتم
    حشر و نشری با کبابت داشتم

    خاطراتت مانده در کنج اجاق
    سوخت قلب دیگ تفلون از فراق

    ران و بال و سینه ات یادش بخیر
    قلب چون آیینه ات یادش بخیر

    با سس قرمز چه زیبا می شدی
    خوب و دلچسب و دلارا می شدی

    ای فدای ژامبون رنگین تو
    سوپ های داغ و آن ته چین تو

    ناز کم کن پیش ماها هم بیا
    لطف کن ،یک شام، اینجا هم بیا

    دستمان از گوشت دور است ای نگار
    پس تو دیگر اشکمان را در نیار

    زندگی بی تو جهنم می شود
    سکته ،اسبابش فراهم می شود

    ای فدای قُد قُدایت باز گرد
    این دل و جانم فدایت باز گرد

    بی تو باور کن که مردن بهتر است
    از جهان تشریف بردن بهتر است

    از خر شیطان بیا پایین عزیز
    عشوه کم کن ،زهر در جامم مریز

    تازگی از دیگران دل می بری
    هرکه بامش بیش ،با او می پری

    در نبودِ هیکل زیبای تو
    دلخوشم با سنگدان و پای تو

    پس چه شد آن بال های خوشگلت
    لک زده است این دل برای شنسلت

    ذهن یخچالم پُر است از یاد تو
    بازگرد ای خوشگل تو دلبرو

    تخم خود را لا اقل از ما نگیر
    تا که با خاگینه اش گردیم سیر




ارسال توسط roozfan

 

طنز خنده دار,سرگرمی, زن ذلیل

 

- یعنی اینقدی که پسرا به موهاشون میرسن، اگه به یه بوته شلغم رسیده بودن الان هلو می داد!

 

************************

 

- ببین خانوم، تو روزنامه نوشته که مردها به طور متوسط در روز از پونزده هزاز کلمه برای صحبت کردن استفاده می کنند ولی زن ها از سی هزار کلمه. دیدی ثابت شد. شما زن ها بیشتر حرف می زنین تا ما مردها؟

زن: هیچ هم همچین چیزی نیست. فوقش ثابت شده که ما هر حرف رو باید دو بار بزنیم تا توی مخ شماها فرو بره!

 

************************

 

- فرق باطری با مرد چیست؟ باطری اقلا یک قطب مثبت داره ولی مرد هیچ چیز مثبتی نداره!

 

************************

 

- به خدا میگن چرا اول مرد را آفریدی بعد زن را؟ گفت: شما هم اگه بخواهید چیز قشنگی بنویسید اول چکنویس می کنید بعد پاکنویس!

 

************************

 

- مردان از دو نوع خارج نیستند؛ یا روی سرشان خالیست، یا توی سرشان!

 

************************

 

- اونا دخترای قدیم بودن که از سوسک می ترسیدن، الان همچین سوسکت می کنن که خودتم نمی فهمی!

 

************************

 

- این آقایون محترم همچین میگن دخترای امروزی آشپزی بلد نیستن، خونه داری بلد نیستن که یکی ندونه انگار خودشون مثل مردای قدیم میرن از صبح کار میکنن تا بوق سگ!! بابا شماها رو که باید با بیل ساعت 12 از زیر پتو بیرون آورد!

 

************************

 

- مردها مثل آگهی بازرگانی هستند حتی یک کلمه از چیزهایی را که می گویند نمی توان باور کرد.

 

************************

 

- می دونی سریع ترین راه به چنگ آوردن قلب یک مرد چیه؟ پاره کردن سینه اش با یک کارد آشپزخانه!

 

************************

 

- چرخه زندگی مردها ... در بچگی، مامان ذلیل؛ جوونی، دوست ذلیل؛ میانسالی، زن ذلیل؛ پیری، فرزند ذلیل، بعد از مرگ، ذلیل مرده...

 

************************

 

- پدر: ... غلط می کنی دختر! واسا بری خونه شوهر بعد هر غلطی دلت خواست بکن!

شوهر: ...غلط می کنی زن! فک کردی اینجا خونه باباته هر غلطی دلت خواست بکنی؟!




ارسال توسط roozfan
ارسال توسط roozfan

 

مطالب خنده دار,سرگرمی ,طنز ازدواج

 

یک روز از یک زوج خوشبخت سوال کردم
دلیل موفقیت شما در چیست ؟ چرا هیچ وقت با هم دعوا نمی‌کنید؟
آقاهه پاسخ داد: من و خانمم از روز اول حد و حدود خودمان را مشخص کردیم
قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی حق اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا در مورد مسائل کلی نظر بدهم!
گفتم: آفرین! زنده‌باد ! تو آبروی همه‌ی مردها را خریده‌ای ! من بهت افتخار می‌کنم.
حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد اونها حق اظهارنظر داره، چیه ؟
آقاهه گفت: مسائل بی‌اهمیتی مثل این که ما با کی رفت ‌و‌ آمد کنیم، چند تا بچه داشته باشیم، کجا زندگی کنیم، کی خانه بخریم، ماشین‌مان چه باشد، چی بخوریم، چی بپوشیم و ...
گفتم: پس اون مسائل کلی و مهم که تو در موردش نظر می‌دی، چیه ؟
آقاهه گفت: من در مورد مسائل بحران خاور میانه، نوسانات دلار، قیمت نفت و اوضاع جاری مملکت نظر می‌دهم.




ارسال توسط roozfan

 

سرگرمی,مطالب طنز, مطالب خنده دار, طنز پسران

 

* اعتراف می کنم پسر همسایمون دوتا سی دی از ویدیوکلوپ برداشته بود. گفتم که بده من هم ببینم. اون هم گفت به شرط اینکه یه سی دی جدید بدی. من هم که هیچی نداشتم رو یه سی دی الکی نوشتم کشتی رانی در کوهستان و بهش گفتم این فیلم رو هیچ جا ندارن. خیلی خوبه! خلاصه خیلی تعریف کردم اون دوتا سی دی رو ازش گرفتم ...

 * چند شب قبل خواب دیدم از کنار فلکه شهرداری با موتور یه تیکه خلاف رفتم تا به اون طرف رسیدم از شانس بد ما دیدم پلیس ها وایسادن میگن ایست ایست! ما هم همون وسط خیابون وایسادیم. حالا مونده بودیم یه دنده بزنیم فرار کنیم یا موتور رو بدیم تحویل شون! خواستم فرار کنم دیدم به سربازه گفت شلیک کن!!! خلاصه آخرش موتور رو گرفتن. حالا حتما میگین این چه ربطی به اعتراف کردن داره؟ آخه بعد از این خواب بدون اینکه حواسم باشه همه این ها یه خواب بوده، نیم ساعتی رو تخت داشتم فکر می کردم که حالا جریمه و دردسر آزاد کردن موتور به کنار، فردا با چی برم دانشگاه؟!

* اعتراف می کنم یه بار توی ویندوز 98 دستم خورد چند تا شورت کات پاک شد. بلد نبودم چیکار کنم. دل چرکی شدم ویندوزو پاک کردم دوباره نصب کردم!

* اعتراف می کنم یکی از سوالات دوران کودکی من این بود که تو جاده چرا ما هر چی از ماشین ها سبقت می گیریم، اول نمی شیم...

* اعتراف می کنم تو بچگی هام یه بار بابا و مامان من دعوا کردن، من هم رفتم یه عالمه حشره کش زدم به خودم که بمیرم ... وصیت نامه هم نوشتم تازه، توش حلالشون کردم که عذاب وجدان بگیرن!

* اعتراف می کنم که بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا. منم زیر یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا، جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا!

* اعتراف می کنم دو هفته قبل داشتم می رفتم جلسه، خیلی عجله داشتم، بهترین کت و شلوارم رو پوشیده بودم. باورتون نمی شه، وقتی از جلسه برگشتم خونه و درست دم در بود که فهمیدم همه این مدت با دمپایی بودم!

* اعتراف می کنم یه بار داشتم پشت سر یه بنده خدایی حرف می زدم توی یه جمعی، خیلی از دستش عصبانی بودم. یه کم هم غیرمنصفانه و البته بی ادبانه حرف زدم. وقتی حرفم تموم شد یکی از بچه ها گفت: دیگه چیزی نمیخوای بهش بگی! گفتم: چرا، هر چی به او عوضی بگم حقشه اما همین بسشه، چطور مگه؟ گفت: چون هفته قبل اومده خواستگاری خواهرم و عقد کردن. الان تقریبا هر شب می بینمش، گفتم پیغامی داری بهش برسونم...




ارسال توسط roozfan

 

شعر طنز, مطالب خنده دار, زن ذلیل, طنز زناشویی

 

    «همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد»
    موقـع بحث هوو- لیک هیاهـــــو می کرد!

    بسکه با فکـــر و خیالات عبث می خوابید
    نصف شب در شکـم آن زنه چاقو می کرد!

    وقتی از رایحه ی عشق سخن می گفتم
    زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد

    طفلکی مادر مــن آش که می پخت زنم-
    معتقد بود در آن جنبـــــــل و جادو می کرد

    بهـــر او فاخته می دادم و می دیدم شب
    داخل تابـــه به آن سس زده کوکو می کرد!

    آخـــــــر برج کــــه هشتم گرو نه می شد
    باز از مـــــن طلب ماهــــی و میگو می کرد

    فیش دریافتــــــــــی بنده از او مخفی بود
    زن همکـــــار ولی دست مـــــرا رو می کرد

    دخل یکمـــــــــاه مرا می زد و ظرف یکروز
    خـــرج مانیکــــــــور و میزامپلی مو می کرد

    گـــــر نمی دادم بــــــا اشک سر مژگانش
    آب می زد بــــــــــه ته جیبم و جارو می کرد

    هر زنی غیر خودش عنتــــر و اکبیری بود
    شخص «جینا...» را تشبیه به «...لولو» می کرد!

    مثل آن کارتـــــون از لطف مداد جـــــــادو
    بوالعجب شعبده ای بــا چش و ابرو می کرد

    دکتر تغذیه ای داشت که ماهی صد چوق
    می گرفت از مــــن و تقدیم به یارو می کرد

    صد گرم چونکه بر آن اسکلت افزون می شد
    عصبی می شد و لعنت بـــه ترازو می کرد

    عاقبت هیکل پنجــــــاه و سه کیلویی را
    خون دل خورده و پنجــاه و دو کیلو می کرد

    حسرت زندگی خواهــــر خود را می خورد
    کاو بــــه مچ - تـــا سرآرنج- النگو می کرد

    نظـــــــــــر مادرش از هر نظری حجت بود
    هر چــــــــه می کرد فقط با نظر او می کرد

    بر خلافش اگـــــر آن دم نظری می دادم
    لنگــــــه ی کفش نثــــار من هالو می کرد

    کاشکی دست بزن داشتم امــا چه کنم
    که خدا قسمت او شوهـــــر مظلومی کرد!




ارسال توسط roozfan

 دستشویی پارک !! (طنز) - www.taknaz.ir

 
رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:

سلام حالت خوبه؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:

حالم خیلی خیلی توپه.

بعدش اون آقاهه پرسید:

خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟

با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛

اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم...

وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:

من می‌تونم بیام طرفای تو؟

آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:

نه، الآن یه کم سرم شلوغه!

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:

ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!
 



ارسال توسط roozfan
ارسال توسط roozfan

 خانم های محافظ قذافی چه شدند؟! ( طنز)

 
گاهی در میان كامنت‌ها هم می‌شود به سوژه رسید. هموطن خوش‌ذوقی برای یكی از اخبار مربوط به كشته شدن قذافی كامنتی قریب به این مضمون گذاشته بود كه: قذافی رو بی‌خیال، محافظاش چی شدن؟
همین ماجرا من را به فكر انداخت تا سیاهه‌ای از گمشدگان تهیه كنم:
***
تعدادی از محافظان قذافی كه همگی زنان جوان بودند گم شده‌‌اند. از یابندگان تقاضا می‌شود شماره تلفن ما را به آنها بدهند تا همگی از نگرانی در بیاییم.
(گروهی از انقلابیون جوان و مجرد لیبی)
***
یك عدد لیست مهم و گره‌گشای انتخاباتی حاوی اسامی «مفسدان اقتصادی» كه در جیب كاپشن رئیس جمهور بوده، گم شده. از یابنده تقاضا می‌شود تا پیش از انتخابات مهم مجلس آن را بیاورد و مژدگانی كلان دریافت كند.
(صادق محصولی؛ سرمایه‌گذار و عضو شورای مركزی جبهه پایداری)
***
مادر اینجانب سال‌هاست كه گم شده. لطفاً پیدایش كنید.
(هاچ، زنبور عسل)
***
شخصی موسوم به «بن‌لادن» از دوستان و بستگان سببی اینجانب مفقود شده است.
(جرج دبلیو بوش)
***
مجسمه‌های اینجانبان گم شده است. آخه چرا؟
(شهریار، صنیع‌خاتم، ستارخان، باقرخان، مادر و فرزند و ...)
***
مبلغ 3000 میلیارد تومان پیدا شده. صاحب آن با ارائه نشانی می‌تواند پولش را دریافت كند.
(گروه امیر منصورآریا)
***
مدتی است كه از پرونده بنده خبری نیست. از یابنده تقاضا می‌شود آن را گم وگور كند. با تشكر.
(شهرام جزایری)
***
حلقه اینجانب گم شده. آبرویم در خطر است. از یابنده تقاضا می‌كنم آن را به همه نشان بدهد تا آبروی یك نامسلمان حفظ شود.
(چارلز داروین)
***
قاتل اینجانب مفقود است. لطفاً پیدایش كنید. به یابنده عوض مژدگانی، ضربه نهایی استاد را یاد می‌دهم.
(بروس‌لی)
***
نورِ جان در ظلمت آباد بدن گم كرده‌ام
آه از این یوسف كه من در پیرهن گم كرده‌ام
(بیدل دهلوی)
***
برادر اینجانب موسوم به «نمكی» كه دارای اختلال حواس می‌باشد و شباهت زیادی نیز به آقای «مهدی فخیم‌زاده» دارد، گم شده است. به یابنده یك CD فیلم «مسافران مهتاب» تقدیم می‌شود.
(سلیمان برادر جویای كار «نمكی»)
***
حقیقت گم‌ شده است. از یابنده تقاضا دارم آن را حفظ كند!
 



ارسال توسط roozfan

 رازهای موفقیت !! (طنز) - www.taknaz.ir

 
درس نخوانید. هیچکس از درس خواندن به جایی نرسیده به جز علی دایی.
 
 از کودکی معاملات زمین و مسکن را جدی بگیرید، همه که قرار نیست از دزدی به جایی برسند.
 
یک پدر پولدار برای خود دست و پا کنید. از همان روز اول در بیمارستان با تطمیع پرستار و یک جابجا کردن ساده ی دستبندهایتان یک عمر آسوده باشید، بگذارید برای یک بار هم که شده یک بچه آریستوکرات دنبال معنویت بدود.
 
اگر پدرِ پولدار نشد لااقل یک زن یا شوهر مایه دار برای خود دست و پا کنید. یادتان باشد فیلم های هندی و آبگوشتی را برای شما ساخته اند و هنوز که هنوز است فلاسفه بر سر مفهوم عشق و زیبایی با هم دست به یقه اند اما بر سر مفهوم پول کسی شک ندارد.
 
بلوف بزنید. به هرکس می رسید بگویید شرکت زده اید و فلان پروژه را در دست انجام دارید. یادتان باشد یک بلوف زن موثر و بجا از یک رزومه پر و پیمان   (c.v.) مفیدتر است.
 
حتا اگر خال زشتی هم روی صورتتان دارید با "محمد رضا شریفی نیا" طرح دوستی بریزید. هر ماه ، پنج فیلم از شما اکران می شود و یک شبه از علافِ محله "قازقُل آباد" تبدیل به سوپراستار دست نیافتنی می شوید.
 
شما فقط ششصد میلیون تومان تا موفقیت فاصله دارید. آن را تهیه کنید بعد فیلم بسازید. اگر هیچ تلاشی نکنید حتما پرفروش ترین خواهد شد. راستی ، فکرش را نکنید کارتِ کارگردانی هم با کارت سوخت می آید دم منزلتان.
 
اگر حتی توی بیابان های جاده ی قم یا در اعماق کویر نمک یک تکه زمین دارید دیگر لازم نیست کاری بکنید ، ثروت و موفقیت در چنگال شماست.
 
لازم نیست پدربزرگ خیلی پولداری برای خود تهیه کنید كافیست فقط یک خانه ی کلنگی حوالی كولی آباد داشته باشد ، بسِ تان است. اول پدربزرگ مهربان را به خانه ی آخرت راهنمایی کنید. سپس خانه را بکوبید و با چند فرغون بتُن ، پی ریزی کنید و چند تا ستون لاغرتر از گردن مرتاض های هندو را هم عَلَم کنید و تیغه بزنید و آن را متری  (قیمت پایه) یک میلیون و سیصد معامله کنید. همیشه به خاطر داشته باشید در زلزله تهران خشک و تر با هم می سوزند و هرچه بسازید" کُن فیَکون " خواهد شد پس خرج بیخود نکنید.
 
تولیدی" خنزر پنزر " بزنید. مثلا زیر کفش بسازید نه خود کفش. کفش را چینی ها می سازند.
 
در یک شرکت دولتی استخدام شوید. از هرکس به دستتان رسید پله ای بسازید و پله پله بالا، بالاتر و به ملاقات خدا بروید .در ضمن به یاد داشته باشید کسی که نخواهد بالا برود غیرمستقیم قبول کرده نردبان این و آن باشد.
 
در مسابقات فوتبال سالنی جام رمضان شرکت کنید و هرچیز و هرکس را که دیدید "دریبل" بزنید. توجه داشته باشید که برای کار تیمی به کسی پول نمی دهند. برای مطالعه بیشتر در این خصوص فیلمهای علی کریمی را ببینید.
 
اگر هیچ هوش و استعدادی ندارید لااقل کُشتی بگیرید. برای فتیله پیچ کردن یا اجرای "سَگَک دوبل" که نباید استعداد خدادادی داشت، "خر زور بودن" کفایت می کند. یکی دو سال کشتی بگیرید بعد کاندیدای شورای شهر بشوید.
 
در خیابان استاد نجات اللهی، مغازه ی فروش کارت تبریک های ژیگولی وعروسک پشمالو بزنید. از فروش قبل از روز «‌وَلِنتاین" به نان و نوایی می رسید.
 
جعل سند کنید و آرم طرح ترافیک دولتی بگیرید و دانه ای پانصد تومان آزاد بفروشید. وقتی هم گند قضیه درآمد راست راست برای خودتان در اداره راه بروید و به چشم همکارانتان زُل بزنید، آنقدر زل بزنید که آنها به خودشان شک کرده و در پایان وقت اداری خود را به اولین پاسگاه کلانتری معرفی نمایند

آخرش که سرنوشت هممون همینه: پیری

 




ارسال توسط roozfan
ارسال توسط roozfan
ارسال توسط roozfan

 واسه دوستم عکس ایمیل کردم زنگ زدم میگم فرستادمش واست . میگه یعنی الان تو ایمیلمه؟ پـَـ نه پـَـ الان دم در خونتونه ولی دستش به زنگ نمیرسه درو بزن بیاد بالا

***************************

به مامانم میگم:نمیخای واسه ما آستین بالا بزنی؟میگه:پسرم زن میخوای؟گفتم : پـَـ نه پـَـ گفتم آستیناتو بالا بزنی با هم مچ بندازیم ببینیم کی قوی تره

 

***************************

رفتم تو ماهی فروشی به فروشنده می گم :آقا یه ماهی قزل آلا بدین.میگه : واسه خوردن میخای؟میگم: پـَـ نه پـَـ اومدم واکسن هاری و کزازشو بزنم و برم 

*************************** 

تو اتوبان گشت نا محسوس یه ماشینو گرفته بود.راننده ماشینه به پلیسه میگه :می خایجریمم کنی؟ پلیسه میگه: پـَـ نه پـَـ بادو تا همکارام میخاستیم گل کوچیک بازی کنیم یه یار کم داشتیم گفتیم مزاحم شما بشیم 

*************************** 

کمیته انضباطی دانشگاه خواسته رفتم تو میگه شما دو ترم تعلیق خوردید اعصابم خورد سرمو انداختم پایین دارم لبمو میخورم میگه ناراحت شدید؛ پـَـ نه پـَـ خوشحال شدم دارمفکر میکنم چجوری این لطف شما رو جبران کنم 

*************************** 

یکی تو دانشگاه ازم پرسید ورودی چندی؟ گفتم۸۵ همچین با تعجب گفت پس ترم اخری گفتم پـَـ نه پـَـ ترم اولم ولی از آخر اومدم شروع کنم 

***************************
 
یه شب یه یارو که نقاب زده بود با تفنگ جولوی یه دختره تو خیابون رو میگیره.دخترهمیگه:میخای پولامو بدزدی؟یارو میگه: پـَـ نه پـَـ اومدم بهت پیشنهاد ازدواج بدم .چون دیر وقت بود گفتم مزاحم خانواده نشم 

***************************
 
یکی از این سوسک کوچیکا از جلو پام رد شده یه دستمال از جیبم درآوردم â€¦ دوستم میگه میخوای بکشیش ؟ پـَـ نه پـَـ آبریزش بینی داره میخوام نریزه رو قالی 

***************************

 
خانمم را بردم اتاق عمل سزارین،ماما میپرسه برای عمل اومدید؟ پـَـ نه پـَـ اومدیم نوزادا رو ببینیم یک خوشگلشو برای اتاق خوابمون انتخاب کنیم؟

***************************


 
یه مرد با ریش وپشم دراز و لباس مندرس کنار خیابون وایستاده داداشم میگه این گدائه؛پـَـ نه پـَـ کارل مارکسه اومده ببینه کارگران جهان با هم متحد شدن یا نه


 *************************** 
تو باغ وحش یه مار پیتون دیده میگه این مار؟میگم پـَـ نه پـَـ نخ دندون


ارسال توسط roozfan

 “بیرون عجب بادی میاد ، هوا خیلی خنک شده !”

مقدمه چینی پدرها برای خاموش کردن کولر !!!

.

.

.
بعضی اوقات حسرت وجود یه آدمی مث خودمو تو زندگیم میخورم !
واقعا خوش به حالتون …

.
.
.

من نمیدونم این چه کاریه که همیشه میگن باید ازصفر شروع کنیم،
من خودم یه بار از ۷۶ شروع کردم اتفاقا خیلی هم خوب جواب داد..!
.
.
.

دقت کردین وقتی کلوچه می خوریم یه چیزایی بالای لثه گیر می کنه که،
با انگشت درش میاریم و می خوریم ، آخرشم انگشتمون رو نگاه می کنیم ؟
.
.
.

سایر جملات خنده دار در ادامــــه مطلب



ادامه مطلب...
ارسال توسط roozfan
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 303
بازدید کل : 12159
تعداد مطالب : 136
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1